رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

برای موش موشکم

اومدن بابا جون

دخترکم بابا جونی پریروز یک شنبه چند ساعتی اومدن پیشمون و کلی خوشحالمون کردن اره مامان این همه راه از شاهرود فقط چند ساعت پیش ما بودن و رفتن کلی هم برا ما و هم برای دختری سوغاتی اوردن سوغاتی های مامانی رو هم از مشهد برامون اوردن دستشون درد نکنه اینم عکس عروسک خوشکل دخترم سوغاتی بابایی اینم سوغاتی مامانی برای دخترم   یک دنیا ممنون بابا و مامان گلم  ...
28 آبان 1392

بیداری شبانه

رونیا مامانی میدونی حداقل چند بار در شب بیدار میشی و شیر میخوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کم کم بیدارشی 7 -8 باره اره دخترم هم خودت اذیت میشی هم مامان رو کلافه میکنی نمیدونم سیر نمیشی که اینقدر بیدار میشی یا میخای مامان بیچاره رو اذیت کنی صبح هم که خانوم 7 صبح بیدار باش میزنن حالا من رو بگو انقدر خوابم میاد که نگو تازه بیدار شدن همانا و بازی کردن با دختری و خونه رو متر کردن همانا اینقدر از صبح تا شب راه میری که به زور باید 5 دقیقه بشونیمت رو زمین. حتی اجازه صبحانه و ناهار و شام خوردن هم به من و بابایی نمیدی باید همش دنبالت باشیم که مبادا زمین نخوری خلاصه امروز اومدم از اذیت هات بنویسم نمی دونم با این اوضاع چطور میخام تو رو از شیر بگیریم فکر کن یک س...
28 آبان 1392

تاتا تی تی

رونیای من رسما از شنبه 11 آبان 92 در سن یک سال و سه ماه و 16روزگی (15 ماه و 16روز)دیگه مستقلا راه میره دیگه حتی اجازه نمیده مواظبش باشیم برعکس چند روز پیش که به هیچ عنوان دستمون رو ول نمی کرد طفلی بچم چقدر هم زمین میخوره   خدا جون به فرشته هات بگو مواظب گل من هم باشن مسپارمش به خودت پ.ن: رونیا از لحاظ حرف زدن و راه رفتن به باباش رفته چون مامانش 11 ماهگی راه افتاده و دوازده ماهگی حرف زده بگین ماشالله  پروژه حرف نزدن رونیا هم همچنان پابر جاست باباش دو سالگی حرف زده خدایا دلمون لک زدن برا یه کلمه گفتنش اینم چند تا عکس       این کار رو معمولا بعد از پی پی کردن انجام ...
15 آبان 1392

سید کوچولوی ما عیدت مبارک

رونیا السادات ما امسال دومین عید غدیر رو پیش ما بود و با بودنش کلی شادی و انرژی توی این روز عید به ما هدیه داد مرسی عزیز دلم امیدوارم و از خدا میخام جدت همیشه و در همه حال شفیعت باشه گلکم امسال عید رو خونه مامانی بویدم و تا شب اونجا موندیم فردا هم مامانی مهمون داشت وباز از صبح تا شب اونجا بودیم شما هم که هی آتیش می سوزوندی و هر چی از خانومی و دلبریهات بگم کم گفتم زیاد نمی گم تا چشم نخوری اینم عکسای عید غدیر 92   ...
4 آبان 1392

به روایت تصویر

اینم از شطنت های گل دختر در 15 ماهگی به روایت تصویر اینجا تو اتاق خودت تمام وسایل این طبقه رو میریزی پایین اینجا هم دخترم در حال عبادت هست دست به دیوار برای یادگیری راه رفتن روشن وخاموش کردن چراغ یکی از سرگرمی هات هست همچنین تلفن بازی کابینت ها هم در امان نیستن آهنگ مورد علاقه قرتی خانوم ای جونم سامی بیگی ...
4 آبان 1392
1